کمالگرایی مثبت یا منفی؟ مسئله این است!
کمالگرایی مزیت نیست!
چه زمانی قرار است درک کنیم که در کمالگرایی بی حد و حصر مسائل غیر انسانی زیادی نهفته شده است؟ هیچکس کامل نیست. اگر میخواهیم به دیگران کمک کنیم، باید به آنها آموزش دهیم که در این جهان پر هرج و مرج زندگی خیلی از ما را شکست میدهد و این امری طبیعی است.
شکست خوردن نشانه ضعف نیست. بلکه بخشی از مسیر موفقیت است. بهترین دیدگاه در زمینه شکست خوردن دیدگاه ادیسون است که در مسیر ساخت لامپ صد بار شکست میخورد و وقتی از او میپرسند، میگوید «من صد بار شکست نخوردم؛ بلکه صد راهی را پیدا کردم که به ساخت لامپ منجر نمیشود»
دلایل کمالگرایی چیست؟
یکی از دلایل اصلی کمالگرایی محیط و نوع تربیت است. والدین مکرر از فرزندان خود میخواهند که بینقص باشند. ضعیف نباشند و این ریشه شکلگیری کمالگرایی است که اغلب به دوران کودکی بر میگردد.
در اینجا سوال پیش میآید که آیا هر نوع تفکری که به کمال و خوب بودن منجر شود، اختلال محسوب میشود؟ باید پاسخ دهیم «خیر» ما در این موضوع با دو تعریف مواجه هستیم:
کمال جویی که مثبت است و کمالگرایی منفی است
کمالجویی مثبت
انسان به طور فطری و ذاتی میل به رشد و بهتر شدن دارد. تمام پیشرفتهایی در تمام زمینهها تا کنون حاصل شده همه از میل به بهتر شدن انسان است. پس قطعا این حس بدی نیست و بلکه موجب پیشرفت و بهتر شدن است. میل به رشد باید باشد تا انسان بتواند اهدافش را پیدا کند و به فرد بهتری تبدیل شود. پس تا اینجا فهمیدیم که کمال جو به دنبال بهتر شدن خودش میرود.
کمال جویی عمیق و درونی است و ربطی به موقعیت و پرستیژ اجتماعی ندارد. رابطهای است که انسان با خودش دارد. مسیر رشد و تکامل پیچیده است و وقتی انسان در آن قدم میگذارد، باید علم به دست بیاورد، انرژی صرف کند و عملگرا باشد.
مسیر دشوار کمال
این مسیر در ابتدای امر دشوار به نظر میرسد و مغز انسان فطرتاً به دنبال راههای آسان و سادهتر است. پس به جای بالابردن ارزش واقعی سعی میکند ارزش اجتماعیاش را که مصنوعی است تقویت کند و مسیر مثبت کمال جویی به سمت مسیر کمالگرایی منفی منحرف میشود.
حس اولیه کمالطلبی همانطور که گفتیم هیچ مشکلی ندارد چرا که منجر به کمال جویی مثبت میشود. حس خوب برای کامل بودن اصلا بد نیست. برای اینکه متوجه منظوریم شوید، به این مثال توجه کنید:
یک دانشجوی پزشکی که تلاش میکند پزشک حاذقی تبدیل شود و بهترین باشد، دانش پزشکی را یاد بگیرد و متخصص حوزه خودش باشد، اساس آن چیز خوبی است در این مسیر وقتی به قسمت بد ماجرا می رسیم که این شخص دچار تظاهر کردن به کمال شود.
تظاهر کردن یعنی این پزشک تشخیص خیلی درستی ندارد و خودش هم از این موضوع آگاه است، اما اظهار نظر اشتباه میکند تا جایگاهش را حفظ کند.
کمالگرایی اساساً خود محور است یعنی شخص تمام منافع مسائل را فقط برای خودش میخواهد. اگر برای مطرح بودن و جایگاه اجتماعی تلاش میکند تا یک پزشک حاذق شود اختلال کمالگرایی منفی است.
اگر در این مسیر قدم برمیدارد و تمام تلاشش را میکند تا انسانهای بیشتری را درمان کند. کمال جویی مثبت است. امیدوارم با این مثال متوجه تفاوت کمال جویی و کمالگرایی شده باشید.
تفاوت فرد کمالجو و کمالگرا
نوع رفتار کمالجو کاملاً با رفتار فرد کمالگرا متفاوت است. کمالگرای منفی میگوید «تکامل یعنی من بتوانم در هر شرایطی قابل قبول و تایید باشم.»
کمالگرا درک نمیکند که سلیقهها باهم تفاوت دارند و هیچ چیزی هیچ وقت برای همه قابل قبول نیست و باید اصلاح شود.
کمالجو به دنبال تایید همه نیست و پذیرش عدم تایید شدن توسط دیگران را دارد. افرادی که کمالجو هستند، پذیرش بالایی دارند و انسانها را همانطور که هستند میپذیرند.
تفاوت در نوع تعامل
برای مثال وقتی فردی کمالجو کنار یک شخص وسواسی قرار میگیرد، میتواند شرایط او را درک کند و به او کمک کند تا به حالت بهتری برسد اما یک کمالگرا با تذکرات بیش از حد شرایط را به سمتی که از نظر او درست است تغییر میدهد و ممکن است شخص را حتی دچار اضطراب کند.
افراد کمالگرا و ارزش مسائل
ارزش برای فرد کمال جو این است که دیدگاهش را بیان میکند و به دنبال پذیرش نیست؛ اما کمالگرا باید تایید افراد دیگر را بگیرد. یعنی ارزش برای فرد کمالگرا پذیرفته شدن و تایید شدن است. وقتی این تایید را نمیگیرد، برآشفته میشود و دچار تبعات کمالگرایی میشود.
کمالگرایی از عوارض مسیر تکامل است که از بزرگترین سدها برای ادامه این مسیر محسوب میشود. در مسیر رشد و تکامل انسان از نواقص آزار و آسیب نمیبیند؛ اما یک کمالگرا در صورت وجود نقص آزار میبیند.
رنج عمیقی را متحمل میشود و فکر میکند نالایق است. برای کمالگرا همیشه مسائل بیرونی دغدغه است. مسائلی مثل ثروت، جایگاه، موقعیت اجتماعی و... اما برای یک کمال جوی در مسیر کمال بیشتر مسائل درونی دغدغه است.